باور محدود کننده
باور محدود کننده؟
باور محدود کننده چیست؟
باور محدود کننده چگونه شکل میگید؟
باور محدود کننده در زندگی ما چه نقشی دارد؟
باور محدود کننده چگونه عمل میکند؟
باور محدود کننده چگونه از بین میرود؟
همانطور که میدانید زندگی ما وابسته به باورهای ما جلو می رود و تقریباً تمام اتفاقات زندگی و پیشرفت ها و پسرفت ها وابسته به نحوه ادراک و باورهای قبلی ما می باشد.
همان طور که به وسیله باورهای مثبت و پیشرفت دهنده می توانیم در زندگی رشد کنیم به همان مثبت با باورهای منفی می توانیم در زندگی پس رفتی چشمگیر داشته باشیم اما در این میان فرمولی وجود دارد که با فهمیدن آن می توانید زندگی را بهتر اجرا کنید.
در میان باورهای مثبت و باورهای منفی نوعی باور وجود دارد به نام باور محدود کننده.
این مدل باور دقیقاً همان مدل طرز فکری است که شما پیش خود فکر میکنید نمیتوانید کاری را انجام دهید در صورتی که اصلا اینگونه نیست البته برای درک بهتر این موضوع در ادامه این مقاله چندین مثال خواهم زد تا برایتان ملموس شود که باور محدود کننده چیست و چه خطراتی دارد.
در اواخر قرن پنجم در اروپا بیماری شایع شده بود به نام توهم شیشه ای روال این بیماری این چنین بود که برخی از بیماران فکر می کردند که با لمس کردن چیزی توسط خود یا توسط دیگران خواهند شکست زیرا که آنان از جنس شیشه هستند.
برای نمونه شارل پنجم سالهای سال به این توهم دچار بود که اگر کسی او را لمس کند و او خواهد شکست زیرا که از جنس شیشه است شا.
ید کمی برایتان مسخره به نظر بیاید اما حقیقت ماجرا هم این است که آنها توهم شیشه بودن را میزدند.
همانطور که از اسم باور محدودکننده پیداست این مدل باور فکر انسان را محدود کرده و توانایی او را به شدت کاهش می دهد.
اگر شما بتوانید با باورهای محدود کننده خود را شناسایی کرده و در راستای درست کردن آنها اقدام کنید در زمانی بسیار کوتاه می توانید به موفقیت های چشمگیری دست پیدا کنید باورهای محدود کننده دقیقاً همان اما و اگرهایی هستند که ما همواره در زندگی از آنها استفاده میکنیم و برای توجیه شرایط به کار میبریم شان.
پادکست زیر را با صدای بلند گوش کنید:
نمونه هایی خطرناک از باور محدود کننده:
1.این کار را نمیکنم زیرا مورد قضاوت قرار میگیرم
این جمله جمله بسیاری از افراد در زندگی گوهربار شان است و یکی از باورهای محدود کننده بسیار خطرناک است که به خاطر نوع تربیت و نوع آموزش گرفتن انسان ها در ۸ سال ابتدایی زندگی شان از اطرافشان به وجود آمده است و تقریباً بسیاری از افراد این کره خاکی مخصوصاً در کشور عزیزمان به این باور خطرناک دچار اند و از ترس اینکه مبادا دیگران آنها را قضاوت کنند دست به کاری نمی زنند و به زندگی عادی خود ادامه نمیدهند ای بسا که اگر کاری را بدون این تفکر انجام بدهند به هدف خواهند رسید و پیروز خواهند شد.
این مدل باور از خطرناک ترین باورهای محدود کننده در زندگی بشر است که تاکنون شناسایی شده است اگر بتوانید چنین باوری را در زندگی خود شناسایی کنید و در جهت رفع این باور اقدام بفرمایید تجربه ای بسیار بسیار متفاوت در زندگی خواهید دید.
2.چون یکبار قلبم شکسته است دیگر نمیتوانم عاشق شوم
اکثر افرادی که برای بار اول در زندگیشان عاشق میشوند و این تصور ان که اگر شما بتوانید به عشقتان برسید زندگی را برده اید و اگر به هر دلیلی به عشقتان نرسید زندگی را باخته اید غافل از اینکه این نوعی باور محدود کننده به شدت خطرناک است که می تواند شما را به بیماری هایی نظیر افسردگی اضطراب و ترس ناشی از عاشقی دچار کند.
اگر شما یک بار عاشق شده اید و به عشقتان نرسیده اید اصلا دلیل محکمه پسندی نمی باشد که دیگر عاشق نشوید اما چون همیشه از زمان کودکی این جمله را در اطرافمان شنیده ایم که با آن خو گرفتهایم و رشد کرده ایم جمله ای مثل (عشق در یک نگاه) (عشق فقط عشق اول)
اینها جملاتی اند که ناشی شده از این مدل باور محدود کننده اند ای بسا که هر چقدر رو به جلو میروید گزینه های بهتری پیدا خواهید کرد و لذت بیشتری را خواهید برد اما زمانی که مغزتان در این باور محدود کننده گیر کند شما دیگر از زندگیتان لذت نخواهید برد و گزینه های بعدی را یکی پس از دیگری از دست خواهید داد پس با شناسایی این باور محدود کننده می توانید به شدت حال روحی و روانی خود را عوض کنید و به زندگی لذت بخش خود ادامه دهید.
3.من روی درخواست کردن را ندارم
یکی دیگر از باورهای به شدت خطرناک در زندگی شخصی و اجتماعی و حتی عاطفی هر فرد این جمله به شدت خطرناک میتواند باشد که این باور محدود کننده می تواند سود بسیار کثیری را از شما دریغ کند و اجازه ندهد که شما حتی در شغل و کارتان کمی پیشرفت کنید زمانی که با خود تکرار میکنید که من اگر درخواستی کنم رد خواهد شد به شدت دچار این باور محدود کننده هستید و پیشنهاد می کنم در طرز فکرتان تغییراتی اساسی را ایجاد کنید زیرا شخصی که جرات سوال کردن را ندارد و از برخورد کردن با مشکلاتش می ترسد و از اینکه برای پیشرفت خود جایی از کسی درخواستی عاقلانه و عادلانه و محترمانه داشته باشد عبا دارد مطمئناً در زندگی پیشرفت چندانی نخواهد داشت و این مدل باور محدود کننده او را از پای در می آورد.
4.اعتمادم به همه از بین رفته چون یکبار به من خیانت شده
اغلب افرادی که برای یک یا چند بار در زندگی اعتمادشان سرد میشود و افراد متعددی خیانت می بینند غالباً اعتمادشان را به دیگران از دست خواهند داد و این دقیقا همان باور محدود کننده خطرناک بعدی است که باعث می شود تعامل شما در زندگی اجتماعی فروکش کرده و هرگز نتوانست به پیشرفتهای روابطی دست پیدا کنید.
برای این که این باور محدود کننده خطرناک را از بین ببرید می بایست همواره این بحث را در ذهن خود بکارید که ارتباط با انسان ها هم مفید است هم مضر پس اگر شما می خواهید فقط قسمت مضرات آن را ببینید همواره ذرات آن را جذب خواهد کرد اما در عوض میتوانید قسمت سودمند آن را ببینید تا کم کم افراد پیشرفته ارتباطی و سودمند در زندگی وارد زندگیتان شوند.
5.غیر ممکن بودن رسیدن به آرزوها
اینکه شما رویا و آرزویی دارید که مسیر رسیدن به آن را نمیدانید،دلیل بر متحقق نشدن آن آرزو نیست بلکه شما با داشتن آرزوهای خوب میتوانید روح خود را گرم و سرزنده نگه دارید و با اقدامهای پی درپی میتوانید احتمال رسیدنتان را افزایش دهید.حال برخی اوقات به دلیل بد شانسی شاید هم تنبلی،نشده است که برخی افراد به بعضی از آرزوهایشان برسند و طی همین فرایند،دلسرد شده اند و کم کم باور محدود کننده خطرناکی به ذهنشان خطور کرده که مانع از اقدامهایشان میشود.
تنها راه مقابله با این باور محدود کننده این است که اقدام کنید و هروقت که این باور محدود کننده در ذهنتان به صدا درامد،بی توجه به آن به اقدام خود ادامه دهید.
این پنج باور محدود کننده خطرناکترین باورهای انسانی هستند که هر کدام به تنهایی میتوانند یک جماعت را از اقدام و حرکت باز دارند.البته برای ملموس شدن بهتر این مبحث مثالهایی از باورهای محدود کننده دیگر برایتان مینویسم:
- اگر من هم پارتی داشتم.
- اگر دیگران من را درک می کردند.
- اگر من خوش شانس بودم.
- اگر در شهر بزرگ و با امکانات زندگی می کردم.
- اگر در خانواده ثروتمند به دنیا می آمدم.
- اگر خانواده ام حمایتم می کردند.
- اگر دیگران روی اعصابم راه نمی رفتند.
- اگر خانواده ام مرا درک می کردند.
- اگر استعدادهای مرا می شناختند و آن ها را کور نمی کردند.
- اگر اندازه یک بچه دو ساله برای من ارزش قائل بودند.
- اگر بدهکار و مقروض نبودم.
- اگر…
بهترین راهکار مقابله با باورهای محدود کننده:
پایدار باشید و افکارلندی
دیدگاهتان را بنویسید